گوهرهدایت

سلامتی امام زمان وسلامتی رهبر صلوات

گوهرهدایت

سلامتی امام زمان وسلامتی رهبر صلوات

زندگینامه و وصیت نامه شهید غلامرضا عمادی

زندگینامه و وصیت نامه شهید غلامرضا عمادی


برادران شهید غلامرضاعمادی

بسم رب الشهداء و الصدقین

زندگینامه شهید غلامرضا عمادی:

وقتلاً فی سبیلک توفیق لنا

خدایا به ما توفیق عنایت کن که در راه تو کشته شویم.

بدانید اگر شهید شوید موفقید و اگر هم بر دشمن پیروز شوید باز موفقید این پیروزی صدر اسلام است ( امام خمینی )

تابانگ لااله إلا الله و محمد رسول الله طنین نیفکنده مبارزه هست، و بنا براین جنگ اسلام علیه کفر و کافران همچنان باید استمرار یافته و تداوم یابد که تا کفرو کافری باقی نمانده و آثارشان محو گردد. آری مبارزه می باید تا آنجا که حق چون خورشید آشکارتر ودر اسلام، چون فروغی جهانگیر گردد ، و ادامه یافته و استمرار یابد.چرا که ( و انتم الا علون ، و الله معکم و لن یترکم اعمالکم ) جهاد اسلامی جنگی کور و بی هدف و کلاس مذبوحانه نیست که انگیزه ای دارد و هدفی و مجاهدان در آن آرمان هایی را می جویند و طلب می کنند. یکی از مجاهدان شهید غلامرضا عمادی است ، شهید عمادی در سوم بهمن 1342 درتهران در خانواده ای مذهبی که ازنظر مادی هم وضع خیلی خوبی نداشتند چشم به جهان گشود.

در سال 1346 همراه با خانواده به پایگاه هوایی دزفول منتقل شدند و دوران تحصیلات خویش را در همان پایگاه به پایان رساند با اینکه محیط پایگاه ازنظر مذهب بسیار نامساعد بود اما او مرتباً در جلسات قرآن و مجالس مذهبی شرکت می کرد.

درسال 1354 همراه پدر به شیراز منتقل گشت، و دوران دبیرستان را در دبیرستان حربن ریاحی شروع کرد . شهید غلامرضا قبل ازپیروزی انقلاب و بعد از انقلاب از نظر فعالیتهای مذهبی لحظه ای آرام نداشت در همان زمان مدتی به بوشهر رفت و اعلامیه های امام را در پایگاه هوایی بوشهر پخش می کرد به محض پیروزی انقلاب در اولین نهادی که در پایگاه به نام ستاد تبلیغات و انجمن اسلامی به وجود آمد شرکت کرد.

درتابستان که به دبیرستان نمی رفت فعالیت او بیشتر می شد و اکثر اوقات که استاد( آموزگار) برا بچه ها نبود به سرکلاس می رفت و به آنها درس ایدئولوژی می داد و خلاصه خیلی به انجمن علاقه داشت و نسبت به گروهک مناققین ضد خلق حساسیت عجیبی داشت و همیشه دیگر برادران را ارشاد می کرد غلامرضا یک دفعه ازناحیه سر توسط منافقین مضروب شد و به گفته خودش راننده آمبولانس ازبردن او به بیمارستان خود داری می کرد. ضمن ادامه تحصیل به فرمان امام خمینی دربسیج شرک کرد و با تشکیل گروه مقاومت درمساجد به گروه مقاومت پیوست وبا اینکه محصل بود در پاسداری بنیاد مستضعفان شرکت می کرد

آری عشق به لقاء الله لحظه ای او را رها نمی کرد و هنگامی که رفتن او به جبهه قطعی شده بود دیگرحال خود را نمی شناخت وچهره اش تغییر کرده بود . خیلی به مادرش سفارش می کرد که درشهادتش ناراحتی نکند بالاخره در گروه امداد پزشکی به عزم جهاد و شهادت راهی کربلای ایران شد و بعد از اعزام فقط یک نامه مختصر و کوتاه برای خانواده اش داده بود که در آن تأکید فراوان کرده بود که فقط به امام عزیز دعاکنید وپیرو راه او باشید و از منافقین لحظه ای غافل نشوید و او همیشه در دعایش می گفت: اللهم ارزقنا توفیق الشهاده

بالاخره دعایش مورد قبول حضرت حق واقع شد و در تاریخ 3/1/61 درعملیات ظفرمند فتح المبین در سرزمین گرم کربلای خوزستان در جبهه شوش شربت شهادت نوشید وبه لقاء الله پیوست و دعوتش را لبیک گفت روحش شاد و راهش مستدام باد و السلام

وصیت نامه شهید غلامرضا عمادی:

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله واولئک هم الفائزون

آنان که ایمان آوردند و هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان رستگارانند.

با نام خدایی که همه  از او هستیم و به او باز می گردیم وصیت نامه خود را شروع می کنم خدایی که مارا ازیک قطره آب گندیده آفرید وسپس به اینجا رسانید. به نام خدایی که همه به او نیازمندند و او ازهمه بی نیاز ، به نام خدایی که هستیمان از اوست ، زندگیمان از اوست و مالک و خریدارامان اوست ، عاقبت همه به سوی او باز می گردیم. پروردگارا تو را حمد وستایش می گذارام و تو را به یکتایی و پاکی می ستایم . و گواهی می دهم که علی (ع) و یازده فرزندش جانشینان برحق پیامبرند گواهی می دهم آخرین امام معصوم حضرت مهدی (ع) درغیبت به سرمی برد و امیدوارم که باظهورش جهان را پراز عدل و داد کند. شهادت می دهم که اسلام دین برحق است و قرآن کتاب برحق ، گواهی می دهم که قیامت و رستاخیز وجود دارد ، که امیدوارم در آن روزسفید باشم. گواهی میدهم که امام خمینی نائب برحق امام زمان (ع) می باشد و ازخدا می خواهم اگرقابل هستم از لحظه های عمرم بکاهد و به لحظه های عمرپربرکتش بیافزاید إن شاءالله

( اللهم اغفرلی کل ذنب اذنبته و کل جرم اجرمته  الهی،  من جز گناه و معصیت چیزی ندارم که درباره اش صحبت کنم ، خدایا شنیده ام که تو ، توبه پذیری خدایا تو غفوری ، تورحیمی ، و می دانی که من تحمل یک لحظه از آتش دنیایی تورا ندارم حال چه رسد به آتش دوزخ ،  خدایا ببخش مرا ، می دانم که غافل بودم برخود ستم کردم وپشیمانم ، خدایا چگونه از لطف وکرم تو برمی آید که این بدن ضعیف را در آتش دوزخ بسوزانی ، در حالی که ضعفم را می دانی و درحالی که ازغفلتها و گناهانم سخت پشیمانم ، خدایا اگر گناهم زیاد است و زشت ، عفو ورحمت تو بسیار است وزیبا،  پس ببخش مرا به لطف وکرمت ، خدایا توفیق جهاد وشهادت درراه خودت را هرچند که قابل نیستم به من عطاکن.

الهی آن کس که تو را شناخت جان را چه کند                فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی مرد وجهانش بخشی                                  دیوانه تو هردو جهان را چه کنم

پدر و مادرم ، می دانم که چه رنجها و چه زحمتهایی در راه پرورش من کشیده اید ، ای مادر می دانم که چه بی خوابی هایی را در راه من کشیده ای،  ای وای پدرمی دانم که برای بزرگ کردن من چه قدر دستهایت تاول زده من که نتوانستم زحمات شما را  جبران کنم ، اما از خدا می خواهم که اجر این کار را به شما عطا کند ، اما پدرومادر اکنون شما سرافرازید و فردای قیامت می توانید پیش امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (ع) و حضرت زینب (ع) سرتان را بلند کنید و به مصداق آیه ی : و لنبلونکم بشئ من الخوف و الجوع ونقص من الا موال والا نفس و الثمرات وبشرالصابرین.

شما را به سختی ها چون ترس وگرسنگی ونقصان اموال ، و جانها وآفات بیازمائیم و بشارت ومژده ی آسایش برای صابران است. این را باید بدانید که فرزندان در دست شما امانتهایی هستند که باید یک روز آنها را تقدیم صاحب اصلی اش کنید. مادر با تو کمی صحبت دارم و آن اینکه در شهادت من گریه و زاری نکنی و لباس عزا نپوشی ، زیرا گریه تو باعث رنجش روح من و  خوشحالی دشمنان اسلام، و کم شدن اجر خودت است .

مادر فکرکن اگر آن دنیا و در روز محشر حضرت زینب جلوی تو را گرفت و گفت چرا به خاطر شهادت فرزندت شیون و زاری کردی ، آیاخون فرزندت ازخون علی اکبرمن بهتربود چه جواب می دهی به هر حال امیدوارم مانند یک زن و یک مادر نمونه طاقت دوری من را داشته باشی ، خودت فکرکن ببین آیا خون من از خون بهشتی ، باهنر ، رجایی، دستغیب، و حجت و مجتبی و احسان و صدها هزار شهید رنگین تر و بهتر است . مادر هرگاه خواستی به خاطر من گریه کنی به خاطرتنهایی زینب گریه کن ، ای مادر اگرمن را دوست داری پس باید چیزی را که من عاشق آن هستم و آن شهادت است دوست داشته باشی ،به هر حال پدرم ومادرم اگرگاهی اوقات ازروی نادانی در خانه بداخلاقی کردم باید من را ببخشید وبرای من از خدا طلب مغفرت کنید، ازشما می خواهم که پشتیبان سرسخت امام و روحانیت متعهد باشید و هیچ گاه امام را تنها نگذارید، و برای طول عمر امام دعاکنید و همیشه دنباله رو راهش باشید و دیگراینکه نماز قضا زیاد دارم ، ازپولم مقداری را به کسی بدهید تا برایم نماز بخواند . سخنی با برادرم : می دانم که حق برادری را در حق شما ادا نکردم و گاهی اوقات شما را در خانه اذیت کردم از شما می خواهم که مرا ببخشید، وبرای من از خدا طلب مغفرت کنید . ازشما می خواهم که به نماز هایتان و قرآن و دعا اهمیت به سزایی بدهید همیشه دنباله رو راه رهبرانقلاب باشید و همیشه خدارا بر کارهایتان ناظر ببینید و درسهایتان را بخوانید که دراین زمان درس  خواندنی که برای رضای خدا باشد، نوعی عبادت است

حسین سعی کن که راه من را ادامه دهی ودر خانه با پدرو مادرمان خوش رفتارباشی .

سخنی با هموطنان ومسئولان امور:

کوشا باشید و در جهت استحکام بخشیدن به این جمهوری اسلامی بکوشید ، من که نتوانستم این وظیفه را انجام دهم ولی از شما می خواهم که این کار را بکنید برادران پشتیبان امام و روحانیت باشید و بدانید که آمریکا وشوروی و صهیونیسم از همین روحانیون می ترسند به شما سفارش می کنم که یک لحظه غفلت ما باعث خوردن ضربات زیادی می شود.

بیاید همه باهم اسلام را دریابیم و معتقد به معاد و روز محشر باشیم.

بیاید در رفتارهایتان اخلاق اسلامی را رعایت کنید .

به نمازهایتان اهمیت بدهید، و برای طول عمر امام دعا کنید، ازهمه شما برادران حلالیت می طلبم و ازشما می خواهم که برای من از خدا طلب مغفرت کنید

کتابهایم را اگر حسین برادرم خواست بردارد و اگرنخواست به یکی از روستاها که احتیاج دارند هدیه کنید.

برای من مجلس عزا نگیرید و پولی را که می خواهید در راه مجلس عزا خرج کنید صرف مستضعفین یا مجالس امام حسین (ع) کنید مرا درتهران دربهشت زهرا دفن کنید.

امیدوارم که روحم با شهدا ، محشور شود.

2000(  دوهزارتومان) ازپولم را به حساب مستضعفان ، واریز کنید. دعا برای امام را فراموش نکنید.

والسلام علیکم ورحمة الله

به امید پیروزی حق برباطل

نصرمن الله و فتح قریب

-----------------------------------

علیرضابرومند